ذکر امروز

تقویم روز

پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403

یک وصیت از شهید

خاطرهایی از حجت الاسلام محمد باقراسلامی رزمنده ادوات در جنگ ـ تنبیه با شوخی

فرمانده گردان ضد زره آقای کمال مرادی در کارهاش بسیار جدی بود یعنی جدیت رو می بایست از این شخص یاد گرفت. البته با نیروها دوست بود اما به هنگام تنبیه هم اصلأ کوتاه نمی آمد و تنبیهات را هم بر حسب احترام و شخصیت افراد اجرا مینمود. من آن موقع در قم طلبه بودم و به هنگام حضورم در جبهه در کنار رزمندگان ادوات لشکر ثارالله آموزش میدیدم و یا وارد عملیات میشدم. همیشه یکی دو ماه قبل از عملیات به جبهه میرفتم و تا بعد از عملیات میماندم. در ادوات چند کار داشتم، هم رزمنده بودم و هم پیشنماز و به سوالات شرعی رزمندگان پاسخ میدادم. همه قبولم داشتند و پشت سرم نماز میخواندند . ولی با همه این احترامی که داشتم در دیدگاه کمال مرادی مانند دیگران ملزم به اجرای نظم بودم. نحوه تنبیهات کمال بیشترمواقع با شوخی انجام میشد. مثلأ فرد خاطی را میگذاشتند در پتو و به شوخی و خوشمزگی خاصی تا جا داشت او را با فانوسقه میزد گرچه فرد تنبیه شونده ابتدا میخندید اما سر انجام میفهمید که این خنده ها چقدر تلخ میشوند و باید به همان حالت شوخی برای حفظ آبرو تحمل کند. کمال به نظم اهمیت زیادی می داد. ما طلبه ها معمولأ پیراهنمان را بر روی شلوارمان می اندازیم، در جبهه پیراهن و شلوار ما هم مانند سایر نیروها نظامی خاکی رنگ بود که من همیشه پیراهنش را بر روی شلوار می انداختم. یک روز کمال مرادی از همان دور که می آمد به من رسید و یک پس گردنی جانانه ای گذاشت پشت گردنم و به شوخی گفت شیخ این لباست رو درست کن و فانوسقه ات رو هم محکم ببند. همچین شل شل راه میری، به هم بگرد و محکم باش بعدش هم خندید و رفت. من هم دیدم هر چیزی که گفت درست بود. برای همین خندیدم و به شوخی در حالی که هنوز پشت گردنم میسوخت به مسیرم ادامه دادم.

آخرین خاطرات ارسالی شما ...

ویژه نامه

Rooz Atash

یک حدیث...

8 1

 

 

 

 

 

 

تمامی حقوق نزد قرارگاه تیپ ادوات لشکر 41 ثار الله محفوظ می باشد