سفرنامه راویان کرمان به مناطق عملیاتی غرب نویسنده برادر محمد مهدی زاده
سفر به دیار شهدا
رفته بودم سفرى، سمت ديار شهدا كه طوافى بكنم گرد مزار شهدا
به اميدى كه دل خسته هوايى بخورد متبرك شود از گرد و غبار شهدا
هر چه زد خنجر احساس به سرچشمه ى چشم شرمگينم كه نشد اشك، نثار شهدا
خشكى چشم عطش خورده، از آنجاست كه من آبيارى نشدم، فصل بهار شهدا
چون نشد شمع كه سوزد دل سنگم شب عشق كاش مىشد كه شود سنگ مزار شهدا
آخرين خط وصاياى دل من اين است كه به خاكم بسپاريد كنار شهدا
سفرجمعی از راویان استان کرمان به مناطق عملیاتی غرب
مقدمه
راویان دوران دفاع مقدس، ضمن حضور در مناطق جنگزده جنوب و غرب کشور و تشکیل نشستهای تخصصی با فرماندهان از کم و کیف چگونگی تجاوز دشمن و مقاومت مردم و نیروهای مسلح شناخت دقیقتری پیدا کرده و ابعاد و زاویای ناشناخته پدیده جنگ ایران و عراق را متکی بر اسناد معتبر مورد بازبینی و بازخوانی قرار می دهند تا نکات و حلقههای مغفول و گمشده را بیابند. در این راستا جمعی از راویان استان کرمان جهت انجام یک کارگاه آموزشی در مناطق عملیاتی دفاع مقدس در غرب کشور، به این مناطق اعزام شدند.
فراهمسازی ملزومات سفر( اطلاعرسانی و ثبت نام و انجام هماهنگیهای لازم در زمینههای اسکان، ترابری، تغذیه و فیلم برداری و ضبط مباحث سفر) به عهده بود.
نقطه آغاز این سفر معنوی به دیار شهدا و سرزمین مجاهدتهای خاموش ، مزار شهدای گمنام جنب موزه دفاع مقدس کرمان بود. جمعی از رزمندگان دفاع مقدس، که همگی دیروز در صف مدافعان دین و میهن همرزم بوده و امروز در کسوتهای گوناگون مشغول بودند گرد هم آمده وراهی سفر شدند. ....
چهارشنبه مورخ 12/6/1393 دو دستگاه اتوبوس شرکت مسافربری جوان سیر ایثار، زائران دیار شهدا را ازجوار شهدای گمنام کرمان سوار نموده وبه همراه یک خودرو دوکابین که گروه تدارکات بودند حرکت را آغاز نمودند.در این مسیر باید با گذشتن از چند استان خود را به استان کرمانشاه می رساندند. راویان شهرستانهای رفسنجان و شهربابک در مسیر به کاروان پیوستند. اتوبوسها جوار " مسجد حضرت ابوالفضل(ع)" در جاده انار به یزد جهت اقامه نماز توقف نمودند. نماز جماعت ظهر و عصر به امامت آقای سلیمانی اقامه شد و سپس اتوبوسها جهت رسیدن به میعادگاه بعدی حرکت کردند توقفگاه بعدی حدود ساعت3 عصر برای زیارت و صرف ناهار، بقعه " امامزاده جعفر(ع)" در شهر یزد بود. پس از آن، حرکت ادامه داشت و برای اقامه نماز مغرب وعشا در روستای " تودشک" از توابع اصفهان توقف داشتیم در منطقه کوهپایه که برای شام توقف کردیم متوجه شدیم شیخ علی شریف آبادی از یادگاران دفاع مقدس که هم اکنون در قم ساکن است نیز به کاروان پیوسته و در این راه با ما همسفر است شیخ علی از رزمندگان دفاع مقدس واز افراد باذوق و شوخ طبعی است که آن زمان مریدان زیادی در گردان 412 لشکر 41 ثارالله داشت. پس از صرف شام سفر ادامه داشت واز شهرهای اصفهان ، داران، الیگودرز، ازنا ودورود گذشتیم ودر نزدیکی خرم آباد برای نماز صبح توقف داشتیم. پس نماز صبح ، تا رسیدن به شهرنهاوند ادامه سفر انجام شد در نهاوند داخل پارک فرش پهن کرده دور هم صبحانه خوردیم و سپس در ادامه سفر حدود ساعت 5/11 به کمربندی کرمانشاه رسیدیم که مسئول هماهنگی کاروان اعلام کرد برای ناهار باید به قصر شیرین برویم. از کرمانشاه که خارج می شوی به دشت و زمینهای کشاورزی وسیعی می رسی که ماهیدشت نام دارد از این جا به طرف اسلام آباد ، ارتفاعات نسبتا بلندی در دو طرف جاده به چشم می خورد واز بین آنها گردنه ای عبور می کند که به به این ارتفاعات در زبان محلی زبر(بلندی) گفته میشود چون تعداد این بلندیها 4تا است به آن چهارزبر می گویند و گردنه نیز به همین نام خوانده می شود. ازاینجا به بعد وارد مناطق عملیاتی می شویم. گذر بر بخشي از تاريخ دفاع مقدس را از جايي رقم ميزديم كه جنگ در آنجا به اتمام رسيده بود. این گردنه برای بسیاری از رزمندگان دارای خاطراتی است گاهی محل عبور رزمندگان از جنوب به شمال برای رسیدن به مناطق عملیاتی بوده است، اما اینجا آخرین درگیریهای جنگ را نیز به یاد دارد آن زمان که پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، صدام درنیرنگی جدید منافقین راتجهیز کرده روانه داخل ایران نمود تا ضربه دیگری برپیکره نظام جمهوری اسلامی وارد نماید.
تنگه مرصاد يا به قول بوميهاي محلي «چهار زبر» ماكت بزرگي از يك واقعه تاريخي است كه وقتي كنار يادمان مرصاد قرار ميگيري، ميتواني شمايي كلي از اين واقعه را يكجا و با چشم غير مسلح ببيني. يادمان عمليات مرصاد درست در تنگهاي قرار دارد كه پيشروي سريع منافقان در آنجا مسدود شده بود. چهار زبر نماد شكست نفاق و تقاصي بود كه منافقين در پس سالها خيانت به مردم كشورشان پس دادند. در اين نقطه كه حد فاصل شهر اسلامآباد به كرمانشاه قرار دارد، فروغ جاويدان منافقين با همت رزمندگان به خاموشي گراييد و غريب به چندين هزارنفر از آنها به هلاكت رسيدند.
از این تنگه عبورکردیم و با عبور از کمربندی اسلام آباد به شهر کرند رسیدیم برادر ایرانمنش نوای ملکوتی اذان را سرداد که اتوبوس برای اقامه نماز در کرند توقف نمود پس از اقامه نماز ، سفر ادامه داشت و با عبور از گردنه پاتاق و سرپل ذهاب در حوالی قصرشیرین در منطقه یادمانی توقفی چند دقیقه ای داشتیم تا دوستان با دوربین 120*20 که درآنجا مستقر بود به عوارض اطراف مرز ایران وعراق (ارتفاعات قراویز، کوره موش، ریجاب و دشت ذهاب و ...) نگاهی بیاندازند و از نمایشگاه داخل یادمان بازدید نمایند.
یکی از غرفه های نمایشگاه
درادامه سفر به گذرگاه مرزی و گمرک خسروی رسیدیم توسط مسئول کاروان هماهنگی از قبل انجام شده بود وارد گمرک شده در یکی از سالنها ناهار را صرف نمودیم در اینجا بود که حجت الاسلام ملایی یکی دیگر از اعضای کاروان به ما ملحق شد. پس ازصرف ناهار به همراه یکی از ماموران انتظامی گمرک جهت ادای سلام به آقا اباعبدالله الحسین(ع) تا کنار دروازه خروجی مرز رفته و آقای اسلامی از همسفران اهل زرند همگی را بانوای گرم خویش به فیض رساند. در راه بازگشت از خسروی از خرابه های بیمارستان قصرشیرین دیدن نمودیم
و در ادامه به «حرم باصفای حضرت احمد بن اسحاق (ع) » در سرپل ذهاب ، رفته، سلام دادیم و عرض ادبی کردیم ، احمد ابن اسحاق محدث بزرگوار قرن سوم از چهره هاي درخشان شهر قم است که مورد عنايت امام زمان (عليه السلام) خويش قرار گرفت. او عالمي جليل القدر فقيهي پرهيزگار نماينده و مورد اعتماد ويژه امام عسکري (عليه السلام) در شهر قم بود. افزون بر آن مرجعيت ديني ويژه اي نيز در قم داشت، حتي زماني متولي اوقاف و روزگاري هم کارگزار پيشواي يازدهم شد، احمد به عنوان دوست خصوصي و محرم راز امام عسکري (عليه السلام) و رابط بين حضرت و شيعيان قم بود. او وجوهات جمع آوري شده را در سفرهاي متعدد به حضور امام (عليه السلام) تقديم مي کرد. همچنين براي تحصيل علم و کمال از محضر پيشوايان معصوم مسافرتهايي به سامره و ناحيه حجاز داشته است. او به محضر سه امام (امام جواد و امام هادي و حضرت عسکري (عليه السلام)، نيز نائل آمد.
بعد هم رفتیم برسر مزار شهید بزرگوار حشمت الله امینی که در این حرم با صفا ست.
بقعه متبرک احمد بن اسحاق
دوباره با عبور از گردنه پاتاق به سمت کرمانشاه حرکت کردیم متاسفانه فرصت کم بود و نتوانستیم پادگان ابوذر که به دوکوهه غرب معروف است را از نزدیک ببینیم. پادگان ابوذر مركز ثقل و جمع آمدن عمده رزمندگاني بود كه در جبهههاي شمالغرب حضور مييافتند. ابوذر جايگاه بهترين افراد روي زمين بود كه اكنون نام و خاطره هركدامشان جزئي از فرهنگ دفاع مقدس شده است. جایی شنیدم که نمازخانه پادگان ابوذر، يكي از اماكن ارزشمند اين پادگان است كه در يكي از روزهاي دفاع مقدس، شاهد اقتداي مقام معظم رهبري به شهيد شيرودي بوده است. درمسیر کرمانشاه در تنگه چهار زبر در محل یادمان شهدای مرصاد توقف کوتاهی داشتیم در ورودي يادمان مرصاد تابلوي عكسي قرار دارد كه شهيد صياد شيرازي به چشم می خورد. وجود مزار پنج شهيد گمنام در این یادمان، اكنون زيارتگاه كاروانهاي راهيان نور غرب كشور است. درون يادمان كه از بيرون همانند مزار امامزادههاست و در واقع امامزادگان عشق (شهدا) را در خود جاي داده، نمايشگاه كوچكي ترتيب داده شده و به همراه تصاوير لحظات شهادت رزمندگان و شرح عمليات مرصاد تأثيرگذاري خوبي روي بيننده ميگذارد. روي يكي از اين تابلوها اسامي ۳۰۲ شهيد عمليات مرصاد نقش بسته و به همين ترتيب بيننده با خواندن اين اسامي متوجه تابلوهاي ديگري ميشود كه در واقع روزشمار عمليات مرصاد هستند. در گوشهاي از محيط داخلي يادمان، وسايل شخصي و البسه نظامي تعدادي از شهدا همانند شهيد مجيد زارعي قرار داده شده است. كولهپشتي اين شهيد كه يادگاري از روزهاي جنگ است، در كنار كارتهاي شناسايي اين شهيد حس خاصي به بيننده القا ميكند كه گويي مدنظر دستاندركاران خوش ذوق يادمان نيز بوده است.
مسئول یادمان قطعاتی از فیلمهای مستند نبرد رزمندگان اسلام با نیروهای نفاق را برای گروه ما نمایش دادند.
در ادامه سفر شب را در اردوگاه فرهنگی راهیان نور کرمانشاه سپری نمودیم .
صبح روز جمعه 14/6/93 در ادامه سفر در جاده کرمانشاه – پاوه با گذر از جاده ای کوهستانی و شهر روانسر به روستای قوری قلعه (قلعه گلی) رسیدیم در این روستا زیباترین و بزرگترین غار آبی آسیا قرار دارد که اعضای کاروان از این غار دیدن کردند
و سپس به سوی پاوه حرکت کردیم. غربت خاصی بر سرزمین پاوه و مناطق عملیاتی غرب سایه گسترده است. وارد یادمان شهدای پاوه که می شوی این غربت را به خوبی حس می کنی. این یادمان (مدخل ورودي شهر پاوه، جنب بيمارستانقدس) در سال 1375 افتتاح گرديد. سال 1358، تعدادي از پاسداران بومي وغيربومي، در بيمارستان پاوه بستري بودند كه نيروهاي ضدانقلاب، با محاصره این شهر، پاسداران مجروح را از بيمارستان خارج كرده، در محوطهي بيمارستانتير باران كردند. شهداي بومي در قبرستانهاي محلي دفن شدند و نُهپاسدار غيربومي در اين گلزار به خاك سپرده شدند. مقام معظم رهبری در سفر مهرماه 1390 به استان کرمانشاه از این مکان بازدید نمودند.در این مکان راوی محلی که از خانواده شهدای منطقه پاوه نیز هست توضیحات کاملی از شرارتهای ضد انقلاب و نحوه پاکسازی منطقه ارائه نمود.
یادمان شهدای پاوه
نمایی از تپه پرچم در شهر زیبای پاوه
در ادامه سفر به سوی شهر روانسر برگشتیم و از آنجا به طرف شهر کامیاران و استان کردستان رفتیم. نماز مغرب و عشا را در یکی از پادگانهای سپاه در شهر سنندج اقامه نموده وشب را در همان مکان اقامت نمودیم.
صبح روز شنبه راهی «تپهالله اکبر» در جنوب شرقی شهر سنندج شدیم. راوی که لهجه کردی و لباس محلی به تن داشت برایمان از زادگاهش میگفت و اینکه اگر جنگ برای دیگر شهرهای ایران 8 سال طول کشیده بود، برای کردستان 10 سال به طول انجاميده بود چرا که دو سال پیش از آغاز جنگ تحمیلی، کردستان با منافقان و مدعیان قدرت(کومله و دموکراتها) میجنگید. معتقد بود كه «تپه اللهاکبر» از محورهای اصلی عملیات آزادسازی سنندج از دست ضدانقلاب در بهار 59 بوده است، چرا كه مشرف به شهر و محل تامین آب شرب ساکنان آن بود.
نمایی از شهر سنندج از بالای تپه الله اکبر
در ادامه سفر به سمت یادمان شهدای گمنام کردستان در «باشگاه افسران» شهر سنندج حرکت کردیم. از پلهها كه بالا ميرفتيم عکس شهدای کردستان و فرماندهان شهيدي چون ابراهيم همت، محمود کاوه، محمد بروجردی و عثمان فرشته توجه کاروانیان را جلب می کرد. زیر طاق آبی رنگ یادمان که بر بالای تپهای در سنندج قرار داشت. قبور هفت تن از شهدای «باشگاه افسران» كه در نبرد آزادسازی سنندج به شهادت رسيده بودند قرار داشت كه پنج تن از آنها گمنام بودند. مزار دو تن از شهدای گرانقدر این واقعه یعنی شهیدان "عدنان مردوخی" و "محمد رشید احمدی" در کنار پنج شهید گمنام به خاک آرمیده در محل باشگاه افسران، محل زیارت زائران مناطق عملیاتی شمال غرب است.
به گفته راویان در واقعه آزادسازی سنندج در باشگاه افسران 40 الی 50 نفر از رزمندگان و پیشمرگان کرد مستقر شده بودند و دلاورانه مقابل یورش ضد انقلاب به مدت 22 روز مقاومت کردند تا اینکه نیروها وارد شهر شدند و باشگاه از محاصره خارج شد باشگاه افسرا ن سنندج شاهد ایستادگی رادمردانی است که علی رغم محاصره کامل به مدت 22 روز و جیره بندی آب و غذا و حتی مهمات باز هم دست های خود را به علامت تسلیم بالا نمی برند و تا آخرین نفس ایستادگی می کنند و بدین ترتیب تعدادی از این مدافعان به شهادت می رسند.
پس از زیارت شهدای یادمان به سمت مریوان حرکت کردیم در بین راه به شهرکوچک سروآباد که رسیدیم نوای ملکوتی اذان آقای ایرانمنش بلند شد. لذا جهت اقامه نماز توقف نمودیم. در مسجدی به نام چهار یار نبی نماز ظهر و عصر را به امامت حجت الاسلام ملایی اقامه کرده وبه حرکت ادامه دادیم حدود 17 کیلومتر بعد از سروآباد به سه راه حزب الله و ابتدای جاده دزلی رسیدیم و ازاینجا حدود 14 کیلومتر جلوتر که بروی به محل استقرار لشکر41 ثارالله قبل از عملیات والفجر10 می رسی. دراین مسیر یک دره باریک با دیواره های بلندی قرار دارد که زمان جنگ بین بچه های لشکر به دره شیطان معروف بود. با گذر ازاین دره به روستای مرزی دزلی می رسیم گرچه آبادی این روستا نسبت به زمان جنگ رشد و وسعت زیادی پیدا کرده ولی هنوز بافت قدیم آن جلوه زیبایی دارد. این روستا در دامنه ارتفاعات مرزی مله خور و دالانی قرار دارد. پس از پاکسازی مریوان نیروهای ضد انقلاب پایگاه اصلی خود را به روستای دزلی منتقل کرده بودند اما در آذرماه سال 1359 با تیزهوشی حاج احمد متوسلیان اين روستا آزاد شده بود. در این روستا ساختمان مجموعه فرهنگی یادمان شهدای دزلی از محل اعتبارات سفر مقام معظم رهبری به کردستان در حال ساخته شدن بود. در ادامه پس از صرف ناهار با سه دستگاه مینی بوس از طریق جاده ای که برای تردد نیروهای پاسگاه مرزی ساخته شده ،عازم ارتفاع دالانی شدیم. «دالانی» در 35 کیلومتری جنوب شهر «مریوان» است. بالای دالانی که قرار داشته باشی شهرهای خورمال، حلبچه و سد دربندی خان به خوبی قابل ریت است اما در زمان حضور ما به علت وجود گرد وغبار به سختی فقط شهر خورمال و سد دیده میشدند. در «عملیات والفجر 10» که دراسفند ماه سال 1366 در این منطقه انجام شد شهرهای حلبچه، خورمال، بیاره، طویله و..آزاد گردیدند. درمسیر بازگشت پرسنل غیور پاسگاه مرزبانی دالانی از اعضای کاروان با آبمیوه پذیرایی کردند. دوباره سوار بر مینی بوس به پایین ارتفاع آمدیم وسوار اتوبوس شده در ادامه به شهر مریوان رفتیم. شب را در مهمانسرای جهاد کشاورزی شهر مریوان اسکان داشتیم.
نمایی از ارتفاعات مله خور(ملخ خور)
صبح روز یکشنبه 16/6/93 پس از نماز و صرف صبحانه به سمت منطقه مرزی باشماق (یادمان شهدای عملیات والفجر4) رفتیم. نام این مکان باشماق بود، مرزي بين ايران و عراق ، در جنوب دره شيلر، در 22 كيلومتري شمال غرب مريوان و در ناحيه شمالي ارتفاعات قوچ سلطان واقع شده است و ديد مناسبي نسبت به شهر پنجوين عراق( در فاصله5 كيلومتري) و ارتفاعات كاني مانگا در خاك عراق دارد«خانم شيخان»، يكي از محورهاي اصلي عمليات والفجر4 بود اين محدوده در اوايل دوران دفاع مقدس چندين بار مورد هجمه عراق قرار گرفت و شاهد چندين عمليات آفندي و پدافندي بوده است. وقتی به قله کوه، که یادمان شهدا بود رسیدیم نقطه مرزی ایران و عراق قابل رویت بود در یادمان رو به غرب که بایستی دره شیلر درسمت راست و پشت سر و ارتفاعات قوچ سلطان، تپه سبز وکله قندی درسمت چپ واقع می شوند. دوستانی که در عملیات والفجر4 حضور داشتند در مورد محور عملیاتی لشکر و شهادت چند تن از شهدا ازجمله سردارشهید کازرونی توضیحاتی ارائه نمودند.
مسیر صعود به یادمان باشماق(والفجر4)
ار اینجا راهی یادمان شهدای زریوار شدیم، مزار چهار شهید گمنام واقع در جوار دریاچه زریوار مریوان قرار دارد. درياچه زريوار در فاصله سه كيلومتري غرب شهر مریوان قرار دارد. مزارهاي مطهر «4 شهيد گمنام دفاع مقدس» در جانب شرقي اين درياچه و درنزديكي سنگرهاي رزمندگان اسلام واقع شده است.
پس از زیارت شهدای زریوار ، برای رفتن به سمت بانه باتوجه به مشکلات جاده مجبور شدیم از مسیر سنندج، دیواندره ، سقز به بانه برویم شب موقع اذان مغرب به بانه رسیدیم نماز مغرب وعشا را در مسجد ورودی شهر خواندیم و به محل اسکان که یک مدرسه بود رفتیم
. کردستان سرزمینی است کوچک که وجب به وجب کوههایش سیراب از خون شهیدان است.
10 شهید گمنام سیران بند
کردستان سرزمین خون و حماسه و شهادت است و سیران بند کردستان قلب این حماسه ها است. صبح روز دوشنبه 17/6/93 راهی منطقه سیران بند شدیم. در یک کیلومتری شمال شرقی روستای سیرانبند در دامنهی غربی هنگر ژال چشمه مصفایی واقع شده است که از سالها پیش مردم آن را به عنوان چشمه شهدا می شناسند. این یادمان در ضلع شرقی کوه آربابا با جاده ای باریک و پر پیچ و خم واقع شده است که از طریق بویین سفلی(مرکز بخش) با فاصله حدود 13 کیلومتری شهر بانه را به نقطه صفر مرزی جمهوری اسلامی ایران با کشور عراق وصل می کند.روستای متروکه سیران بند که امروزه بازارچه مرزی در ان واقع شده است همان محلی است که اهالی آن اولین استغاثه های شهدای غریب خفته در خاک سیران بند را شنیدند. در ضلع شرقی این روستا کوه هنگه ژال واقع شده است که با ارتفاع 1095 متری چون نگینی در میان انگشتر انبوه روستاهای منطقه می درخشد. در اطراف کوه هنگه ژال روستاهای هنگه ژال، کانی سور، ننور، اشترآباد و کانی شیلان واقع شده است. این یادمان مکانی است که در تیرماه 61 شاهد شکنجه و به شهادت رساندن شهدایی است که توسط گروهک ها شهید و بعدها به شهدای غریب سیران بند معروف شدند.این شهدا ده نفر هستند که در یادمانی به نام شهدای سیران بند در 23 کیلومتری شهر بانه به خاک سپرده شده اند. لازم به ذکر است این ده شهید گمنام در بین خود گمنام هستند، در آن زمان گروهکها بعد از اینکه آنها را به شهادت رساندند صورتهای انها را با چاقو قطعه قطعه کردند به طوری که قابل شناسایی نبودند.
در این یادمان بود که با خبر شدیم رهبر معطم انقلاب در یکی از بیمارستانهای دولتی تهران جهت انجام عمل جراحی بستری شده اند لذا در نماز خانه موقتی که آنجا برپا شده بود دعای توسل برگزار و برای سلامتی ایشان دعا نمودیم. در برگشت به شهر بانه دوستان تصمیم گرفتند دو ساعتی را در شهر گشتی بزنند و سوغاتی بخرند. پس از نماز ظهر و صرف ناهار به طرف سردشت حرکت کردیم. حدود 20 کیلومتر بعد از شهر بانه به سه راهی بوالحسن رسیدیم 14 کیلومتر که در جاده سمت چپ حرکت کردیم به منطقه عملیاتی ماووت رسیدیم. عملیاتهای کربلای 10 و نصر4 دراین منطقه انجام شده که لشکر41ثارالله در این عملیاتها شرکت داشته است
در ادامه سفر به سمت سردشت حرکت کردیم 22 کیلومتر مانده به شهر سردشت در پیچ و خمهای جاده کوهستانی روستای کوچکی است به نام دارساوین که محل شهادت سرداران شهید مهدی و مجید زین الدین است. این منقطه به خاطر وضعیت خاص جغرافیایی، محل مناسبی برای کمین ضد انقلاب بود که در موارد متعددی رزمندگان اسلام را در این منطقه به شهادت رساندند.
در ادامه سفر به شهر سردشت رسیدیم
نمای از شهر سر دشت
یادمان شهدای شیمیایی شهر سردشت
از سردشت به سمت ارتفاعات مرزی بلفت ودوپازا در15 کیلومتری غرب سردشت رفتیم. راه خاکی و پیچ در پیچ را پیمودیم تا به بلندترین نقطه آن ارتفاعات برسیم. در طول مسیر تا نقطه انتهایی، پرچمها و عکس های بسیاری از رزمندگان آن منطقه نصب شده بودند. رزمندگانی که نمیدانستیم؛ شاید شهید، جانباز و یا جاویدالاثر بودند. راوی شروع به صحبت کرد و در مورد عملیات هایی که در آنجا انجام شده بود به خصوص عملیات پیروزمندانه نصر 7 که در سال1366 اجرا شده بود، توضیح داد. او می گفت: این عملیات 15 روز پس از بمباران شیمیایی شهر سردشت با چهار هدف جلوگیری از بمباران سایر شهرهای کشور، پاکسازی منطقه از ضدانقلاب، قطع آتش دشمن و نیز باز کردن راه برای سایر رزمندگان انجام شد و سرلشکر عباس بابایی هم در همین منطقه به شهادت رسید اما نتیجه آن خون دادنها تسلط رزمندگان ایرانی بر نیروهای بعثی در این منطقه بود.
روحانی مستقر در یادمان نیز همه را به فیض رساند ونماز مغرب وعشا را درمحل یادمان اقامه نمودیم.
غروب خورشید بین دو ارتفاع بلفت ایران و عراق طلوع ماه در همان روز وهمان مکان
دوشنبه 17/6/93
پس از اقامه نماز به سوی سردشت حرکت کردیم و در روستای بیوران در فاصله 5کیلومتری شهر سردشت در مدرسه شبانه روزی روستا اقامت کردیم.
صبح سه شنبه 18/6/93 روستای بیوران را ترک کرده و از سردشت به طرف پیرانشهر حرکت نمودیم. جاده سردشت به پیرانشهر از پیچیدگی خاصی برخوردار است. شیارهای عمیق پوشیده از جنگلهای بلوط در جوار ارتفاعات مرزی قندیل قرار دارد در فاصله 35 کیلومتر مانده به پیرانشهر در حوالی روستای میرآباد جنگل آلواتان قرار دارد که یکی از دژهای مستحکم ضد انقلاب بوده است در منطقه جنوب غربی آلواتان روستای دولتو واقع شده که حزب دموکرات کردستان تعدادزیادی از پاسداران و نیروهای ارتش وژاندارمری و پیشمرگان کرد را درآنجا زندانی کرده بودند در تاریخ 17/2/1360 با هماهنگی حزب دموکرات هواپیماهای عراقی این زندان را بمباران کردند. 8 کیلومتری پیرانشهر به روستای چیانه محل شهادت شهید ناصر کاظمی فرمانده سپاه کردستان رسیدیم . پس از زیارت به طرفپیرانشهر راه افتادیم
تابلوهای نصب شده در محل شهادت شهید کاظمی
ارتفاعات تمرچین در12کیلومتری جنوب غربی پیرانشهر واقع شده که مشرف به منطقه حاج عمران عراق است. در نزدیک منطقه صفر مرزی یادمان حاج عمران قرار دارددر این منطقه عملیاتهای متعددی از جمله (کربلای2 ، کربلای7 و والفجر2 ) انجام شده است. که در عملیات والفجر2 پادگان حاج عمران که در 12کیلومتری مرز در داخل عراق است به تصرف رزمندگان اسلام درآمد.
یادمان شهدای منطقه حاج عمران
در محل این یادمان سردار عابدین خرم فرمانده سپاه آذرباییجان غربی برایمان صحبت کرد.
سپس برای اقامه نماز ظهر واستراحت وصرف ناهار به مدرسه ای در پیرانشهر برگشتیم وپس از آن سفرما پایان یافت واز دیار شهدا به دیار زمینیان برگشتیم اما در مسیر بازگشت سری هم به حرم کریمه اهل بیت(ع) درقم زدیم وبه شهرهای خود برگشتیم.
پایان سفر…