ذکر امروز

تقویم روز

سه شنبه, 04 ارديبهشت 1403

یک وصیت از شهید

خاطره ای از رزمنده ادوات محمد جواد انصاری نژاد

عصر روز سوم عملیات کربلای پنج بود که خاکریز بعثی ها را تصرف کردیم. سه
نفر بویدم که وظیفه شلیک خمپاره شصت را بر عهده داشتیم. همه جا زیر آتش شدید
دشمن قرار داشت و صدای انفجار دمی قطع نمی شد. نیاز شدیدی به خواب داشتیم
برای همین یکی از سنگرهای نیمه خراب عراقی را درست کردیم و به آن پناه بردیم،
به غلامرضا محمود آبادی گفتم اگر خواب رفتم بیدارم کند. حدود ساعت6 صبح
بود که بیدار شدم دیدم هیچکس نیست. سنگری را هم که درست کرده بودیم خراب
شده بود و همه جای آن بر اثر گلوله سوراخ سوراخ بود. پیش خودم گفتم مگر چقدر
خوابم سنگین بود که متوجه این همه گلوله نشدم. در همین هنگام عزیز الله داوری با
حالت کاملأ جنگی و مسلح از درب سنگر وارد شد و گفت کجا بودی که از دیشب
دنبالت میگردم. گفتم همین جا خواب رفتم، گفت خوب پس دیشب را در بین عراقی
ها گذرانده ای چون نیم ساعت پس از تصرف این خط دوباره دشمن حمله کرد و ما
عقب نشینی کردیم تا اینکه دوباره از ابتدای صبح حمله نمودیم و اینجا را به تصرف
در آوردیم. نمی دانی که چه جهنمی بر پا بود، اگربیدار میشدی هم از طرف نیروهای
دشمن در خطر بودی هم از طرف نیروهای خودی. در آن لحظه خدا را شکر کردم
که دشمن آمد و رفت و من هم چنان در خواب بودم.

آخرین خاطرات ارسالی شما ...

ویژه نامه

Rooz Atash

یک حدیث...

8 1

 

 

 

 

 

 

تمامی حقوق نزد قرارگاه تیپ ادوات لشکر 41 ثار الله محفوظ می باشد