سردار حسین افشار منش

سردار حسین افشار منش در دفاع مقدس از فرماندهان تیپ ادوات لشکر 41 ثارالله بود .

و بعد از دفاع مقدس مسئولیتهای مهمی را بر عهد گرفت از جمله مسئول عملیات و فرماندهی تیپ تیپ یکم سید الشهداء ( ع ) ، فرمانده توپخانه لشکری لشکر 41 ثارالله ، معاون هماهنگ کننده لشکر 41 ثارالله ، فرمانده تیپ 38 زرهی ذوالفقار را بعهده داشت و تا زمانیکه ایشان فرماندهی تیپ را عهده دار بودند تیپ نمونه نیروی زمینی سپاه محسوب می شد ،

 

139211191615577662079963

حسین افشار منش در عملیات کربلای یک از ناحیه سر مجروح می شود که همه احساس کردند ایشان به شهادت رسیده و به سردخانه منتقل شد و خواست خداوند این بود که ایشان دوباره به این جهان باز گردد و سالها به خدمت ادامه دهد و از رزمندگان ولایت مداری بود که با زمان دفاع مقدس هیچ تغییری نکرده بود و همانطور گوش به فرمان ولایت بود .

سردار افشار منش در مسئولیت تیپ 38 ذوالفقار بودند که در اردیبهشت ماه سال 93 به همرزمان شهیدش پیوست . 

حسین افشار منش از عملیات والفجر 8 می گوید :

فرمانده گردان مینی کاتیوشای گردان ادواتی رعد در آن زمان حسین افشار منش بود که همزمان مسئولیت جانشینی گردان را هم بر عهده داشت. او در خصوص این عملیات می گوید.
« از قبل هماهنگ شده بود تا پس از اجرای مرحله اول عملیات اقدام به ریختن آتش بر روی اهدافی که از دو ماه قبل بر روی آنها کار کرده بودیم نماییم. این اهداف از خط دوم دشمن شروع میشدند چون خط اول توسط غواصان و گردانهای پیاده شکسته میشد و سپس نیروها متوقف میشدند تا پس از آتش شدید ما در شرایطی به مسیر خود ادامه دهند که هیچ جنبنده ای در مقابلشان قرار نداشته باشد. از هفته های نزدیک به عملیات، هر کدام از فرماندهان گردانهای پیاده که من و یا حاج مهدی زندی نیا را میدیدند، سفارش مینمودند تا هوایشان را داشته باشیم و به محض درخواست آتش، اقدام به پشتیبانی قدرتمندی از آنها در مقابل دشمن نماییم. ما هم با این همه درخواست، مسئولیت سنگینی بر روی دوشمان احساس مینمودیم و نمیخواستیم شرمنده رزمندگانی شویم که شب عملیات به تنهایی در آنسوی آبها با دشمن درگیر میشدند. بنابر این آنقدر با نیروها کار کرده بودیم که بتوانند در عرض چند ساعت صدها راکت را بر روی دوششان حمل کنند و در داخل قبضه ها بگذارند و سپس شلیک نمایند. از قبل محل استقرار قبضه های مینی کاتیوشا را تعیین کرده و تسطیح نموده بودیم. انتهای لوله مینی کاتیوشا باز است و به گلوله آن راکت میگویند. این راکتها مانند موشک دارای خرج سر خود هستند و تا انتهای مسیر با

نیروی پیش برنده خود که ناشی از خروج شعله از انتهای گلوله میباشد حرکت میکنند. به همین خاطر ضربه ای به سلاح وارد نمیشود. اما در خمپاره این عمل انجام نمیگیرد. بلکه خرج گلوله در داخل لوله ای که انتهای آن بسته است منفجر میشود و گلوله بدون آتش عقبه با شدت به بیرون پرتاب میگردد. برای همین زوایای بسته شده بر روی سلاح مینی کاتیوشا به ندرت و به میزان کم تغییر میکنند و از دقت سلاح کاسته نمیشود. به همین جهت نیاز به زیر سازی هم ندارد. کافیست راننده خودروی وانتی که این سلاح بر روی آن قرار دارد در یک مکان صاف و حساب شده بایستد و سپس فرمانده قبضه با بستن زوایای مورد نظر شلیک کند. از روزهای قبل از عملیات محل استقرار سلاحها را تعیین نمودیم و در نزدیک محلی استقرار قبضه ها حفره هایی کندیم که خاک این گودالها را در داخل گونیها تخلیه و دور تا دور گودال چیدیم. بدین گونه سنگرهای امنی برای استقرار نیرو و مهمات درست شد. برای اجرای شلیک در هنگام عملیات، قبضه های مینی کاتیوشا را در نزدیک جاده و راهها مستقر کردیم و زیاد به درون نخلستانها نرفتیم. دو هفته مانده به عملیات هر شب کامیونها برایمان مهمات می آوردند و چون هنوز دستور ورود همه نیروها به خط صادر نشده بود، لذا با همان تعداد اندک موجود میبایست در عرض دو ساعت تا قبل از روشن شدن هوا همه گلوله ها از کامیونها خالی شوند و کامیون از منطقه خارج گردد. اکنون که فکر میکنم کار رزمندگان گردان ما معجزه آسا بود. جانشین من در این عملیات آقای اسماعیل ذاکری بود که دوران آموزش را هم نزد خودم پشت سر گذاشت و خیلی زود کار بر روی این سلاح را فرا گرفت. میتوانستیم به او اعتماد کنم چون از کارش اطمینان داشتم.
من رزمندگان را به گونه ای توجیه نموده بودم که هیچکدامشان در طول روز اطراف محدوده معین شده برای استقرار سلاحها و سنگرها تردد نمیکردند و منطقه را آرام نگاه داشته بودند. اما همینکه شب فرا میرسید جنبشی بر پا میشد. گویی که جای شب و روز را عوض کرده اند. این تحرکات به قدری فراوان و آرام بودند که دشمن تا شب عملیات، هرگز متوجه عملیاتی با چندین برابر وسعت عملیاتهای قبلی نشد. هر گردان و یا یگانی از لشکر مشغول انجام کاری بود. گروهی تانک مستقر مینمودند و گروهی راه و سکو میساختند. بخشی از نیروهای ادوات هم دائمأ تجهیزات و سلاح و مهمات می آوردند. آنقدر مهمات آورده بودند که دیگر در داخل سنگرها جا نبود و آنها را در همان محوطه قرار داده و رویشان را با شاخه های نی و نخل خرما میپوشیدیم تا استتار شوند. من و فرماندهی تیپ و مسئول تطبیق آتش هم بیشتر مواقع مشغول تعیین اهداف و مکانهایی بودیم که میبایست در شب عملیات زیر آتش شدید راکت اندازهای 107 میلیمتری یا همان مینی کاتیوشا قرار گیرند. یک نگرانی داشتم و آن هم رها بودن گلوله ها در فضای باز بود. بیم آن میرفت که یکی از گلوله های سرگردان دشمن به نزدیک آنها اصابت نموده و فقط یک انفجار میتوانست انباری از مهماتهای مینی کاتیوشا را منفجر نموده و همه تلاش فرماندهان و نیروها را بر باد دهد. اما به خواست خداوند هیچ گلوله ای تا روز آخر به نزدیک این انبارهای نا امن و رها در روی سطح زمین برخورد نکرد و اتفاقی هم نیفتاد. البته نوع عملکرد ما هم صحیح بود و این منطقه در ظاهر آرام هیچ وقت توجه دشمن را جلب ننمود.
بارها بر روی مکانها و اهداف دشمن با حاج مهدی و سایر فرماندهان گردان به بحث مینشستیم و در تعیین اهداف تکروی نمیکردیم. چون معتقد بودیم که فقط حرف ما درست نیست و باید برای هر چه بهتر اجرا شدن آتشها و حمایت قاطع از رزمندگان کشورمان، نظرات سایر صاحب نظران را مورد استفاده قرار دهیم. شش روز مانده به عملیات همه سلاحها را به خط منتقل نمودیم و در نزدیک مکانهای از پیش تعیین شده قرار داده و روی آنها را با شاخ و برگ درختان پوشیدیم. شبها اینها را به مکانها مشخص شده می آوردیم و به صورت آزمایشی با بستن درجه و سمت و برد که از اصول سلاحهای نظامی هستند به صورت تمرینی گلوله گذاری میکردیم و بدون شلیک گلوله اهداف دشمن را میزدیم. در همین شبها بود که حاج مهدی زندی نیا مختصات یکی از مکانهای شاخص آن سو را به ما داد. اکنون میدانستیم که با توجه به برد سلاحمان چه کاری باید انجام دهیم. آنقدر تمرین کرده بودیم که نیروها میتوانستند در مدت 7 ثانیه گلوله ها را جا بزنند و دستگاه را تنظیم نمایند. همه به اهمیت بیش از اندازه موضوع پی برده و میدانستند برای کسب پیروزی میباید تمرین کرد و هیچ چیزی را دست کم نگرفت»
آنچه که گفته شد از دیدگاه فرمانده واحد مینی کاتیوشا بود. حدود یک هفته تا عملیات مانده بود که نیروهای ادوات را از اهواز وارد روستای چوئبده در نزدیکیهای آبادان نمودند و در خانه ها استقرار دادند. این نیروها قرار بود سه روز در اینجا بمانند و به طور کامل با مختصات منطقه و نقشه ها و وضعیت زمین و دشمن و سایر اطلاعاتی که در این چند وقت به دست آمده بود آشنا گردند. در طول شبانه روز آنها را به دسته های کوچک تقسیم میکردند و به کنار آتشبارها میبردند و اقدام به بستن درجه و تمرین مینمودند. البته ترجیح داده میشد تا حد امکان کارها در شب انجام گیرند. اصول حفاظتی در این عملیات به حدی جدی گرفته شده که به جرأت میتوان گفت هر کدام از نیروها خود را بخشی از حفاظت اطلاعات میدانستند و جلوی کارهای غلط یکدیگر را میگرفتند و تذکر میدادند. همین امر باعث شده که دشمن تا شب عملیات متوجه انبوه فعالیتهای رزمندگان کشورمان نگردد.

حسین افشار منش در سیمای مرکز کرمان از ادوات می گوید . 

8 1

 

 

 

 

 

 

تمامی حقوق نزد قرارگاه تیپ ادوات لشکر 41 ثار الله محفوظ می باشد